چرا گوش نمی دهند؟
یا حق
انتظار ما این است که به هر که گفتیم این منکر است و این معروف، اولی را ترک و دومی را انجام دهد. خانم! حجاب شما مناسب نیست!!! برمیگردد میگوید به توچه! چشات رو درویش کن! اگه رفیقش هم همراهش باشد دوتا آبدار نصیبت میکند! تا تو باشی دیگه از این غلطها نکنی.
مشکل همین جاست! یعنی اینقدر بی خیال بودیم که به اینجا کشیده شد. نهی از منکر را فقط در حجاب خلاصه کردهایم و تا میگوییم امر به معروف و نهی از منکر، از آن مسئله حجاب جامعه را میفهمیم.
نه اینکه بخواهم بگویم مسئله حجاب کم ارزش است و نباید کاری کرد! نه! روی صحبت من به سمت خود امر به معروف و نهی از منکر است!
معمولا چه کسانی به دنبال این فریضه هستند؟ خب! معلوم است بچه حزب اللهی های دو آتیشه ی ریش دار هیئتی که از صد کیلو متری میتوان تشخیصشان داد! درصدشان هم کم نیست. ما خودمان هم جزو همین هاییم دیگه! خیلی اوقات از اینکه کاری نمیکنیم یا اینکه کاری میکنیم و اثر ندارد غصه دار هستیم!
اما زندگی اجتماعی پیچیدگی خاص خودش را دارد.
ما از چه کسانی انتظار داریم که عکس العمل نشان دهند و آنچه را که به آنها تذکر میدهیم ترک یا انجام دهند؟ اگر از کسی که دین را نمیشناسد بگویی دینی عمل کن به ترکستان رفته ای!
(از مسئله حجاب بیایید بیرون! اصلا آن را فراموش کنید. )
پس ما باید از کسی انتظار داشته باشیم که رفتارش را بنابر دین تغییر دهد که دغدغه دینی عمل کردن را داشته باشد. اما ما سوراخ دعا را گم کرده ایم. از همه انتظار داریم ولی به انتظارات بقیه از خودمان توجه نداریم! وقتی به یک غریبه تذکری میدهم، میگوید به تو چه؟ حق هم دارد! من کجای زندگی او بودهام که الآن از او انتظار دارم درست رفتار کند؟ من چه خیری به او رساندهام که انتظار خیر از او دارم؟
اما اگر به دوست خود چیزی بگویم، به برادر خود تذکری بدهم، با خانواده خود مطلبی را بازگو کنم، از آن نظر که میدانند خیر آنها را میخواهم احتمال تأثیر بسیار بالاست. در یک فضای محبتی مسئله پیش میرود و جایی برای گله و شکایت نمی ماند. چرا که محبت مرا دیده اند و با من زندگی کرده اند و خیرخواهی ام برای آنها عیان است.
فکر کنم منظورم کم کم روشن شده باشد! جامعه ما بر اساس محبت شکل نگرفته است! حتی جمع های حزب اللهی. وقتی به بچه هیئتی می گویی آقاجان! طوری دسته راه نیندازید که باعث آزار و اذیت مردم شود، چه پاسخ میدهد؟ ما را با خدا و امام حسین علیه السلام دشمن میکند بعدش هم که بی دین میشویم! وقتی میگویی شما که تا دیر وقت به این هیئت و آن هیئت میروی به نماز صبح هم میرسی؟ با پدر مادرت هم خوب هستی؟ بداخلاقی نمیکنی؟ و...
از آن که انتظار میرود وقتی به او تذکری داده شود عمل کند، عمل نمیکند از بقیه چه انتظاری هست؟ میگویی آقا جان! با ارباب رجوع با کرامت رفتار کن! میگوید مردم کیلو چند؟!
همان ابتدا گفتم که روی صبحت با کسانی که دین را نمیشناسند نیست. با خودمان هستم همان کسانی که ادعای دینداری داریم. چقدر رفتار اجتماعی ما مطابق دین است؟ اگر مردم از ما که ادعای دینداری داریم دین را ندیده باشند، چطور به دین اعتماد کنند که زندگی آنها را سامان دهد؟
به مردم میگوییم: مردم به خدا توکل کنید و اعتماد داشته باشید؛ چقدر توکل به خدا را دیده اند که بفهمند توکل چیست؟ به جوانهای خودمان میگوییم توکل کنید، حرف ما را متوجه نمیشوند! از بقیه چه انتظاری است؟ تا میگویی ازدواج کن، هزار بهانه میتراشد که شرایطش را ندارد؛ پول ندارم! خانه ندارم! کار ندارم و....
اینکه سن ازدواج بالا رفته، همه اش آمار بی دینهاست؟ همه قرطی ها و سوسولا سنشان بالا رفته و همه بچه حزبلا سر موقع زن میگیرن؟!!! نه برادر!
اینکه طلاق زیاد شده، همه، ازدواجهای خیابانی بوده؟ نه برادر!
این همه دادگاههای خانواده و دعواهای کوچه بازاری، همه مال بی دین هاست؟ نه برادر!
خود ما دیندارها هستیم که نمیتوانیم با هم زندگی کنیم. اصلا ما وقت نمیکنیم به هم محبت کنیم ...!!!
اگر خدا بخواهد ادامه دارد...!