تقديم به امامم:
سيد جان ميدانم که دلت از نا ملايمات کينه توزان به تو و منصبت به درد آمده است!
ميدانم که ميداني دل مولا هم نيز...
دلت خون خورد وقتي خبر شهادت صانع را شنيدي!خون راه گلويت را بسته بود به سان جدت علي!
ولي خون ما براي تو به راحتي مي ريزد!باور کن به زور جلويش را گرفته بوديم آن شب که خبر در شهر پخش شد!
تبت يدا الاعداء